هیلاری پاتنم میپرسید: چگونه ذهن بدن را در اختیار میگیرد؟
هیلاری پاتنم فیلسوفی بود که در طول حیات فکریاش به موضوعات متنوعی اندیشید. اما شهرت او بیشتر بهخاطر ارائۀ برداشتی جدید از مسائلی در فلسفۀ زبان و فلسفۀ ذهن است. درونمایۀ برجستهای که در نوشتههای این فیلسوف و استاد دانشگاه هاروارد به چشم میخورد این است که میتوان با تأمل در کارکرد کامپیوترها ماهیت ذهن انسان را شناخت. شاید بتوان گفت در نتیجۀ همین طرز تفکر بود که او توانست اهمیت مسئلۀ سنتی «ذهن و بدن» را رد کند. پس شاید بیهوده نباشد که بپرسیم ماشینها و کامپیوترها چطور میتوانند به فهم ما از مغز و ذهن انسان کمک کنند.
سارا سایر، تایمز لیترری ساپلمنت — هیلاری وایتهال پاتنم در سال ۱۹۲۶ در شیکاگو ایلینوی به دنیا آمد. او در تمام عمر به لحاظ سیاسی پیشرو، مدافع فعالِ جنبشِ حقوق مدنیِ امریکا و مخالف دخالت نظامی این کشور در ویتنام بود. او به این اصل اعتقاد داشت که دانشگاهیان بهطور کلی وظیفهای اخلاقی در قبال جامعه دارند و این از نوشتههای اجتماعی و سیاسیاش آشکار است. او با کارهای دانشگاهیاش نقش مهمی در فلسفه، ریاضیات و علمِ کامپیوتر داشت و در سال ۲۰۱۱ جایزهی رولف شاک در منطق و فلسفه و در سال ۲۰۱۵ هم جایزهی نیکلاس رشر برای فلسفۀ نظاممند به او اهدا شد. در زمان مرگش در سال ۲۰۱۶ و در سن ۸۹ سالگی، او استاد تمامِ بازنشستۀ دانشگاه هاروارد بود که بیشتر عمر کاری خود را در آن گذرانده بود.
تنوع حوزههای کاری پاتنم حیرتانگیز است، اما به جرئت میتوان گفت که کارهای او در فلسفۀ زبان بیشترین تاثیر را در فلسفه داشته است. پاتنم علیه فهمی سنتی و «فردگرایانه»۱ از زبان موضع میگیرد که میگوید آنچه شما از یک واژه مراد میکنید تنها مبتنی است بر اینکه شما، به مثابهی یک فرد، آن واژه را به کار میبرید. در مقالهی «معنا و ارجاع»۲ (۱۹۷۳) او ادعا میکند که نظریۀ معناشناسیِ سنتی از دو عنصر که در بیانی درست از زبان نقشی اساسی دارند غافل است: «نقش جامعه و نقش جهان بیرونی».
نقش جامعه ثباتی در رابطۀ واژه-معنا در جامعۀ زبانی ایجاد میکند که اعضای آن مهارتهای متفاوتی در کاربرد زبان دارند. پاتنم این نکته را اینگونه بیان میکند که هرچند خود نمیتواند بین چنار و راش تمایز قائل شود، هنوز وقتی واژۀ «چنار» را به کار میبرد منظورش چنار است و وقتی واژهی «راش» را به کار میبرد منظورش راش است. این بدین خاطر است که او جزئی از جامعۀ زبانی است که در آن افراد دیگری (متخصصان) هستند که میتوانند چنار را از راش تشخیص دهند. این پدیدۀ تمکین زبانی۳ است. افراد متفاوتی برای واژگان متفاوتی متخصص حساب میشوند («توفند»، «جرم اتمی»، «هیپهاپ»، «نرمافزار»، «سوفله»)، و باقیِ ما، بدونِ اینکه آگاه باشیم، برای حفظِ ثباتِ معناییِ خود از متخصصان مختلف تمکین میکنیم. این پدیده بسیار فراگیر است و برای زبانآموزی اساسی است.
پاتنم نقش جهانِ بیرونی را با آزمایش فکری تاثیرگذارِ «زمین دوقلو»۴ توضیح میدهد. زمین دوقلو جایی است دقیقاً مانند زمین، جز اینکه مایعِ آبمانندی که در رودهای آن جاری است و در دریاچههایش هست، نه آب (H۲O) که «آبِ دوقلو» است، مایعی ظاهراً شبیه آب که ساختار مولکولی متفاوتی (XYZ) دارد. ما باید دو فرد عادی در سال ۱۷۵۰، اسکار در زمین و همزادِ او اسکار دوقلو را، در زمین دوقلو، تصور کنیم. این زمان پیش از این است که ساختار آب یا آب دوقلو کشف شود. اسکار دوقلو همزاد اسکار است به این معنا که همان احساسات و تجربیات اسکار را دارد. از توانایی یکسانی با اسکار برای تمایز قائلشدن بین اشیا و انواع بهرهمند است و حالات، حرکات و صدای او نیز مثل اسکار است. در نتیجه، اسکار و اسکار دوقلو یک زندگی واحد اما در دو مکان متفاوت دارند. تنها تفاوت بین آنها این است که اسکار در جهانی با آب (H۲O) زندگی میکند و اسکار دوقلو در جهانی با آب دوقلو (XYZ). پاتنم معتقد است که این تفاوت در زندگیِ آنان کافی است تا بر آنچیزی که آنان دربارهاش حرف میزنند تاثیر داشته باشد. وقتی که اسکار کلمهی «آب» را به کار میبرد دربارهی آب صحبت میکند، در حالی که وقتی اسکار دوقلو «آب» را به کار میبرد دربارهی آب دوقلو صحبت میکند. در نتیجه، منظور شما هنگام به کار بردنِ زبان تا حدی، هر چند به طورِ اساسی، مبتنی است بر جهانِ اطرافِ شما.
همانطور که پاتنم در مقالهی «معنای معنا»۵ (۱۹۷۵) مینویسد، «هر چه میخواهی بگو، اما «معانی» در درونِ سر نیستند». این دیدگاه به عنوان «برونیگرایی معناشناختی»۶ شناخته میشود، زیرا معانیِ واژگان مبتنی بر روابط بینِ افراد و محیط اجتماعی و فیزیکیِ اطرافِ آنها است و این هر دو به طور سنتی نسبت به فردْ «برونی» انگاشته شدهاند. به خاطر رابطۀ نزدیکِ بین زبان و اندیشه، این دیدگاه نتایج مستقیمی در فلسفۀ ذهن دارد. اگر منظور شما از واژگان وابسته به محیط اجتماعی و فیزیکی است، آنگاه آنچه به آن فکر میکنید هم همینطور خواهد بود: اسکار فکر میکند که آب گوارا است و اسکار دوقلو فکر میکند که آب دوقلو گوارا است. دیدگاه برونیگرایی که دربارۀ محتوای اندیشه است به نام «برونیگرایی محتوایی»۷ شناخته میشود.
کسانی هستند که نتایج آزمایش فکری زمین دوقلوی پاتنم را انکار میکنند، اما شک دارم که حتی یک فیلسوف در سنت تحلیلی باشد که زمین دوقلو به گوشش نخورده باشد و تاثیر دیدگاه برونیگرای زبان و ذهن هم درون فلسفه و هم ورای آن غیرقابل انکار است. تاثیر آن در مابعدالطبیعه، معرفتشناسی و نظریۀ اخلاقی مشهود است و حتی «زمین دوقلوی اخلاقی» ساخته شده است و بدون شک زمینه را برای یکی از هیجانانگیزترین و خلاقانهترین برنامههای پژوهشی در علمِ شناختی فراهم آورده است: شناخت متجسد، ثابت، ممتد و مقرر۸. اهمیتِ این برنامۀ پژوهشی رد کردنِ تمایز ظاهراً بدیهیِ بینِ ما به عنوانِ شناسندگانِ فردی و جهانِ اطرافِ ما است.